سفارش تبلیغ
صبا ویژن
وصال یار(1) (چهارشنبه 87/2/18 ساعت 1:2 صبح)

 موضوع سخنرانی : وصال یار - قسمت اول

  برای ایام دهه محرم و این ده شب یعنی تا شب تاسوعا و عاشورا بحث وصال یار را در نظر گرفتیم که انشاءالله اگر خدا بخواد در ظهر عاشورا به وصال حقیقی مون هم برسیم . چند نکته رو قبل از ورود به بحث متذکر بشم و اون اینکه بحث سنگینه ، البته معمولاً در ایام محرم موضوع هایی که بنده پیرامونش صحبت می کنم سنگین هست ، بحث های قبل اجتماعی تر و کاربردی تر از این بحث بودند ، این بحث یک مقدار فضاش رویایی است و شاید در فضایی صحبت کنیم که نه من و نه شما از این فضا خبر خاصی نداریم و امیدمون این هست که قدم به قدم بریم جلو و به این فضا برسیم . لذا خیلی حواستون رو جمع کنید ! مخصوصاً اینکه بحث پیوسته است . یعنی اگر جلسه اول خوب دقت نکنی شاید جلسه دوم ، سوم چیزی نفهمی و انشاءالله خدا عنایت می کنه و به لطف آقا اباعبدالله الحسین (ع) ، در این ایام عقل ها و قلب های ما با آمادگی بیشتر به بحث گوش می دن و مطالب رو می گیرند ، و انشاءالله که خداوند تبارک وتعالی این عنایت رو به همه ما داشته باشه تا ما حقیقتاً به این بحث عمل کنیم .

من امروز دوباره حداقل برای بیستمین بار ( ! ) نصایح حضرت آقای بهجت رو مطالعه می کردم و دلم گرفت ، دیدم  دائم ایشون تأکید دارن به اینکه ”  اینقدر بحث نکنید ، اینقدر حرف نزنید ، عمل کنید ! ” به اون چیزهایی که می دونید عمل کنید . انشاءالله خداوند بقیه اش رو هم بهتون می ده . به هر حال این بحث جالب و تکون دهنده ای هست . انشاءالله ما از همین شب شروع می کنیم به عمل کردن . من خودم برنامه ام رو این گذاشتم :  هر بحثی  که شب می کنم نیمه شبش روی اون بحث نیم ساعت ، یک ساعت فکر کنم و ضمن اینکه برای بحث فردا شب آماده می شم سعی کنم در اعمال و رفتارم این بحث رو عملی کنم . پس تأملی که به پیوستگی این بحث می کنید خیلی مهمه . این بحث ، از اون بحث هایی نیست که یه تیکه اش رو گوش بدید و فایده رو ببرید ، نه ، خیلی قسمتهای به هم پیوسته ای داره ، از طرفی همون طوری که قبلاً  عرض کردم ، و از اسم کانون مون هم مشخصه ،  ما رهپویان وصال هستیم و جایگاه بحث وصال کاملاً خالی بود .

یه بنده خدایی اوایل کار که ما توی خیابون وصال هم بودیم ، (در مسجد خیرات ) اومده بود و ایراد گرفته بود که : ” خُب آقا ! رهپویان وصال اسم قشنگیه ،  وصال هم شاعر خوبی بوده ، ولی خُب شما منتسب به اهل بیت (س) هستید ، یه اسم اهل بیتی می ذاشتید . گفتیم : بابا ما وصال شیرازی رو نمی گیم که ، منظور ما وصال یاره . این بنده خدا فکر کرده بود ما تو خیابون وصالیم ، رهپویان وصالیم و می خوایم همه مون هم شاعر بشیم ! ما می خوایم انشاءالله  به خدا برسیم . پس با توکل به خدا بحث رو شروع می کنیم :

خداوند تبارک و تعالی در سوره عنکبوت آیه 64 می فرماید : ” بسم الله الرحمن الرحیم وَ ما هَذِهِ الْحَیاهَ الدُّنیا الّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إنَّ الدّارَ الْاخِرَهَ لَهِیَ الْحَیوانُ لَوکانُوا یَعْلَمونَ ” یعنی : ” این حیاتِ دنیا چیزی نیست مگر لهو و لعب و اون چیزی که برای شما می ماند و پایدار است زندگی و سرای آخرت است اگر مردم بفهمند .

چند نکته رو برای ورود به بحث باید روش کار کنیم : اول اینکه تأکید خداوند در قرآن ، امیرالمؤمنین (ع) و بقیة ائمه سلام الله علیهم اجمعین  در خیلی از روایات بر این نکته هست که دنیا بازی است ، و علاوه بر این به جنبه های حقیقی دنیا هم اشاره می کنند ، ما می گیم کلام یه منطوق داره ، که می گه :‌ دنیا بازی است و یه مفهوم داره که می گه : ما در این دنیا هستیم . پس یه چیزهای حقیقی هم در این دنیا هست . اشکال بر اونهایی است که از دنیا ، فقط مجاز و این چیزهای بازی رو می بینند . اگر احیاناً کسی چشمش به حقایق دنیا باز بشه ، چیزهای دیگه ای از دنیا که اتفاقاً خوبه  و می شه ازشون خیلی استفاده  کنه رو هم می بینه . همین دنیایی که یک عده لعنش می کنند ، و این طوری برخورد می کنند ، یه چیزهایی داره که اتفاقاً بسیار بسیار با ارزشه . اصلاً ای کاش همیشه آدم تو دنیا بمونه ، اون آب حیاتی که می گن از همین حَیَوان گرفته شده . که در قرآن هم اومده ، آب حیات ، اون چیزی که انسان بهش می رسه ، اون حیات ابدی و اون چیزهایی که در همین دنیا وجود داره و چون من و شما جزء دنیاییم در خود ما هم وجود داره و اینقدر باارزش هست که اسمش رو ما می ذاریم وصال ، رسیدن به حقیقت . حالا یار یک تمثال هست ، منظور حقیقته ، رسیدن به حقیقت .

اگر انسان به حقایق برسه اینقدر دنیا شیرین و زیبا می شه که حتی امیرالمؤمنین (ع) هم این دنیا رو مدح می کنه ، لذا می فرماید : ” مَتْجَرُ اَولیاء الله ” ” دنیا تجارت خانه است برای اونهایی که ولی خدا هستند . ” ( ولی یعنی به سر منزل مقصود رسیدن ، یعنی دوست هستند .)

لَهو یعنی چی ؟ لهو یعنی : کارهای بیهوده و کارهایی که سرِ ما رو به طوری گرم می کنه که از حقایق دنیا و از حقیقت اُخری ( آخرت ) باز می داره ، اینقدر سرش گرم می شه . اینقدر به این بازیچه های دنیا مشغول می شه ، اینقدر این مقام ها و ثروتها و فقر و غناها و حتی اینقدر مشکل ها دامنش رو می گیره که اصلاً یادش می ره بابا اینجا یه گذرگاه هست ، اصلاً یادش می ره اینجا دنبال یه چیزهای خیلی بهتری باید می گشته . ما بعضی وقتها اینقدر سرمون رو شلوغ می کنیم که از اون چیزی که براش به دنیا اومدیم ، غفلت می کنیم ، اصلاً ما خلق شدیم برای اون کمالی که در وصال یار هست . اینقدر مشغول می شیم که ازش غفلت می کنیم . 

نکته بعد اینکه : این بازیچه ها درجه داره ، این طوری نیست که مثلاً بگیم شیطان که حتماً می خواد ما رو تو این دنیا فریب بده ، بیاد برای همه ما یه بازیچه یکسان بذاره ، دیدید تو اسباب بازی فروشی ها ؟ برای یه عده جغجغه درست می کنند ، برای یه عده توشله ( گلوله ) که توشله بازی کنند ، جلوتر می یاد ، برای یه عده مثلاً منچ درست می کنند ، یه کم بالاتر می ره ، ارضاء نمی شه ، طرف می یاد قطار برقی درست می کنه ، بالاتر می ره : عروسک سخن گو ، آدم آهنی  ، دارا و سارا ، بالاتر می ره : به بازیهای کامپیوتری و سِگا و فلان و فلان ، می رسه . بالاتر می ره ، اینها هم ارضاش نمی کنه ، همین جوری دارن برای این یه چیزی درست می کنند بازی کنه . دقیقاً شیطان هم برای نفس ما ، بازیچه هایی درست می کنه ، این بازیچه ها الزاماً بازیچه های نامربوط و کم اهمیتی نیست بعضی هاش هم خیلی مهمه ، من مثلاً فلان مقام مهم تو مملکت می شم . بعد فکر می کنم خیلی آدم مهم و حسابی هستم ، غافل از اینکه همین شده بازیِ بنده ! بنده مثلاً می یام رو منبر می شینم حرف دین و خدا و وصال یار می زنم ، در صورتی که یادم رفته شیطان فریبم داده ، همین بحث و منبر من الان بازیه . با این من رو نگه داشته . حبّ دنیا مظاهر مختلفی داره ، ‌ این جمله بسیار زیبای شهید آوینی که می فرماید : ” بیچاره آنکه او را پرستوی آمادة عروج می دانند و او هنوز مستِ هوای نفس است . ”

شیطون برامون بازیچه درست کرده . ” لهو ” یعنی کاری که ما رو از اون اصل کار دور کنه . آقا ! تو یه چیزهایی در دنیا می تونی بهش برسی ، یه چیزهایی تو آخرت  . با این بازیچه ها که باید برای اوقات فراغتت باشه ، جزء وظایف روزانه تو هست ، مشغول نشو . هر کسی هم بازیچه اش مال خودشه ، اون بچه شش ساله یه جور داره بازی می کنه ، اون پیرمرد 80 ساله هم یه جورِ دیگه بازی می کنه . فرقی نمی کنه  ، بازی بازیه ، بعضی وقتها حتی مستحباتش هم بازیه ، نمازش هم بازیه ، همه اش بازیه ، فکر می کنه خبریه ، این معنای لهو هست .

اما ” لعب ” : می گن : لعب اون بازی هایی هست که خیلی هم حساسه ، خیلی حساسه . من قبل از اینکه بخوام به وصال یار برسیم ، اول باید زیراب مخالفت هایی که برای وصال می شه رو بزنم ، ما دیگه تو مقدماتیم ، الان جلسه اوله ، کسی امشب نشینه به این امید که همین الان من بگم چه کار کنیم که به خدا برسیم ، چون من خودم هنوز نرسیدم . ما می خوایم یه فضایی خارج از توان رو صحبت کنیم . دعا کنید همین جوری قدم به قدم که می ریم جلو ، برسیم و بگیم . وگرنه اثر نمی کنه ، خودم بهتر از شما می دونم به کجا می رسه ، به اینجا می رسه که این بنده خدا یه بازیچه هایی که اونها رو خیلی مهم فرض می کنه براش همه چی می شه . دیدی بعضی از بچه ها وقتی بازی می کنند با چه شدت و حدتی و با چه هیجان و با چه قدرت و تعصبی بازی می کنند ؟ گویا که الان دنیا و آخرت همینه یا مثلاً یه مسابقه فوتبال  که تو یه محله ای چهار تا تیم گل کوچیک دارن با هم بازی می کنن ، تو فینال به قدری با شدت و تعصب بازی می کنن که گویا اگر این بازی رو برد دیگه الان جهان رو گرفته . به این می گن : ” لَعِب ” خدا می گه : بنده من ! اومدی تو دنیا بازی کنی ، این بازیچه ها رو زیاد جدی نگیر . 

لَهو ” اونی هست که انسان غفلت می کنه ، اما لعب اونی هست که نه تنها غفلت می کنه بلکه روحش رو هم برای این قضیه می گذاره . هیچ وقت یادم نمی ره کلاس اول دبیرستان بودم ، ظهر بازی فوتبال داشتیم ، گل کوچیک بود ، تیم کلاس ما با تیم کلاس مقابل ، من اولاً یک هفته روزه گرفتم برای اینکه این بازی رو ببریم ! اون روز ، ظهر هم نماز ظهر و عصر با یه وسواسی خوندم و هرچی دعا و هرچی نماز حضرت زهرا (س) و همه و همه رو خوندم که انشاءالله این بازی رو ببریم . آخرش هم 5 به 2 باختیم . و من چقدر نسبت به دعا و این چیزها ناامید شدم ولی کاشکی اونجا یکی بود در گوش من می گفت : بابا ! این کلیدهایی که تو اینجا به کار بردی مال این بازی نیست ، بی خود تو قفل چرخوندی ! باید بتونی خوب بازی کنی ، قرار نیست که ما تو این بازی ها هم دینمون رو دخالت بدیم . ( این رو تو محرم پارسال هم گفتم ) بابا ! دیگه تو ورزش ، بسم الله رو بگو برو تو میدون ، قرار نیست که دیگه برای این هم دعای توسل بخونیم . آخه دعای توسل خیلی چیز مهمی هست  . وقتی می گی یا ” وجیهاً عندالله ” ، داری از آبروی چهارده معصوم (ع) مایه می ذاری ، چه برای فوتبال ،‌ چه کنکور ، چه برای چیزهای دیگه . دعا رو بکن ، من حرفی ندارم‌ ، بگو : خدایا ! کمکم کن . ولی اگه یه وقتی دعای توسل مون و دعاها و نمازهای دیگه فقط برای این چیزها باشه ، نباید اگر دعامون مستجاب نشد ایراد بگیریم . اون وقت بهمون می گن : این ها رو بهت ندادیم که برای این چیزها استفاده کنی برای چیزهای دیگه باید استفاده می کردی . حیفِ این اشکت نیست ، پای این بازی ها داره می ریزه ، واقعاً حیفش نیست ؟! اشک ریختن برای لهو و لعب درسته ؟ طفلی فوتبال رو باخت ، سکته کرد مُرد !! شهید راه فوتبال شد . این دیگه خیلی معرکه است . این لعبِ . نگفتم فوتبال نگاه نکن ، نگفتم فوتبال بازی نکن ، بابا ! ما خودمون قبل از اینکه اینجوری نحیف و درب وداغون بشیم یه پا فوتبالیست بودیم ! الانش هم اگه نفس داشته باشم ( حداقل 5 دقیقه هم شده ) بازی می کنم . ولی این رو می خوام بگم ، چرا داری با حدت و شدت ، قلبت رو پای این می ذاری ؟ چرا اعصابت رو خورد می کنی ؟ چرا داد می زنی ؟ چرا فحش می دی ؟ چرا زندگی برات تیره و تار شده ؟ خُب باخت که باخت ! به این می گن : شدت و حدت . ای آقا ! باخت که باخت ؟ حالا فردا بهمون می گن دیدی باخت ؟ خُب بگن ! اصلاً چیز مهمی نیست .

این مثالی بود که چون دیدم همه جوونید و خیلی مثال مبتلا به بود برای شما زدم . تو بقیه مسائل زندگی هم همین طور ، اشکت رو برای چی داری می ریزی ؟ اعصابت رو برای چی خورد می کنی ؟ اگر یه وقتی اشک ریختی و اعصاب خودت رو برای این چیزها و این بازی های مختلفی که تو زندگی داریم اعم از خورد و خوراک و پوشاک و غیره و غیره خورد کردی ، مصداق آیه قرآن هستی . لعب در قرآن یعنی : برای کار دنیایی انسان روی اعصابش فشار بیاره ، خطاب به اینها می فرماید : ” ما هذه الدنیا ” در عرب ” هذه ” علامت تحقیر هست ، یعنی تو برای این دنیا ، اینقدر شدت و حدت به خرج می دی ؟! تو نیامدی تو این دنیا که به این چیزها برسی ، که حالا اینقدر اعصابت خورد بشه .

بله ، اعصابت خورد باشه ، هر شب هم که می خوای بخوابی با اعصاب خورد بخواب ! برای این که  : چرا به خدا نرسیدی ؟ صبح هم با اعصاب خورد پاشو که چرا به خدا نرسیدی . اشکال نداره ما هم خوشحالیم . اعصابت برای این چیزها اگر خورد بشه اشکالی نداره . اما برای لعب ، برای لهو نه !

یَعْلَمونَ ظاهراً مِنَ الْحَیاه الدُّنیا و هُمْ عَنِ الاخِرَه غافلون و هم عَن الاخره  هم غافلون ” می فرماید : اینها فقط همین ظاهر رو دیدن (  ” ظاهراً ” رو نکره آورده دلالت بر کوچکی و تحقیر ) . پیرهنی که تو داری می پوشی چه 500 تومن باشه ، چه 6000 تومن ، برای این هست که به تو نگاه کنند . برای خیلی چیزهای دیگه ای که تو در دنیا دنبالش می دوی ، ما باید دستور بدیم . ( روایت خیلی قشنگیه ، ) این چیزهایی که تو دنبالش بودی از این مسیرها نیست ، مگه نمی خوای برسی به نقطه A ؟ علامه طباطبایی (ره) می فرمایند : کلام یه منطوق داره ، یه مفهوم . منطوقش اینه که ” ظاهراً ” رو نکره آورده و تحقیر شده و مفهومش اینه که دنیا یه باطنی داره که خیلی مهمه ، خیلی مهم ! ( خوب دقت کنید ! ) نگفته اینها دنیا رو نگاه می کنند و از آخرت غافلند ، گفته : نه ، اینها ظاهرِ دنیا رو نگاه می کنند ، یعنی مطمئن باشید دنیا یه باطنی داره که اگر به اون هم نگاه کنید ما ( به عنوان خدایِ شما ) خیلی خوشحال می شیم ( در ضمن این آیه خیلی هم آخرتیه ) به همه چیز هم می رسی ، هم به دنیا می رسی و هم به آخرت . خُب این اولین نکته برای ورود به بحث . یعنی یه مقداری زیرآب دنیا رو زدیم . چون بحث دنیا رو زیاد داشتیم ، در همین حد و خلاصه به نظرم کفایت می کنه .

 وارد اصل بحث بشیم . ببینید ما سه تا عالم داریم :

1 ـ عالم دنیا ، همین عالم ظاهر ، که الان می بینیم  ( خوب دقت کنید )  در عالم دنیا همة ما ماده ایم ، همة ما یک بعد مادی داریم باید کاملاً به این بعد مادی هم برسیم ، غذا بخوریم ، زندگی کنیم ، کار کنیم ، ازدواج کنیم و . . . همه کارهایی که بقیه آدمها می کنند باید اینها رو انجام بدیم ، این یک بعد می شه ، منتهای مراتب یکی از اشکالات ماده این هست که ماده نقص برداره و اگر تو دنیا و عالم ظاهر فقط بخوای زندگی کنی مطمئن باش تا آخر عمرت باید همه اش آه بکشی که اُف بر این دنیا ! دنیا همینه ، عالم ماده ست دیگه ، عالم ماده نقص داره ، مشکلات برای آدم پیش می یاد ، ماده نقص پذیره ، خوشی های مادی نقص پذیره . دردهاش نقص پذیره ، اصلاً خوشی و دردش با هم همراه هست و لذا فرمودند : اونهایی که فقط ظاهر دنیا رو می بینند و از آخرت غافلند فکر می کنند تو دنیا بهشون خوش می گذره ، نه ، همین دنیا هم هزار تا نقص و عیب و ایراد بهش وارده ، یه کم بالاتر بیایم .

2 ـ  عالم مثال : این عالم رو در دنیا هم داریم ، عالم روحانی .  مربوط به روح تو می شه  . این عالم چون مادی نیست نقص هم نمی پذیره در این عالم شما لذت هایی که می برید تموم نمی شه . لذتهایی که می برید خیلی مقدارش زیاده ، دقیقه ای نیست ، ثانیه ای نیست ، این طوری نیست که بگی من این غذا رو خوردم کیف کردم ، یه لذتی می بری که تا آخر عمر هر وقت یادت می یاد از اون لذت می بری . مثل صحنه هایی که شما داشتید . انشاءالله خدا قسمت کنه حرم امام رضا (ع) ، کعبه ، مکه ، مدینه ، کربلا ، یه حالات خوش معنوی که داشتید تا آخر عمر این لذت در جسم و جانت نهادینه شده و هر وقت یادش می کنی کیف می کنی ، یا اگر طوری بخوایم بگیم که برای همه مبتلابه باشه : مثلاً یه بذلی کردید ، بخششی کردید ، دلی رو بدست آوردید ، لبخندی رو به لبی نشوندی ، یه ابراز عاطفی کردید ، یا یه محبت عاطفی دیدید ، بعضی وقتها یه جمله کسی به شما گفته که دوستش داری تا هر وقت این جمله یادت می یاد با یادآوری این جمله لذت می بری . به این می گن عالم مثال ،

اما آیا وصالِ یار در عالم مثاله ؟ (من خیلی تأکید می کنم که خوب دقت کنید ، چون بحث کاملاً فلسفی هست ، من خیلی ساده اش کردم ، البته شما اگه کتابهاش رو بخونید یک کلمه اش رو نمی فهمید ، شما هم که می گم منظورم شمای عموم هست ، به کسی توهین نشه ، ولی بحث خیلی سنگینه ، البته یه مقدار که جلو بریم خیلی شیرین می شه ) در عالم مثال وقتی شما لذت می بری آیا همین لذت ، وصال یار هست ؟ پس آقا نمازهامون رو خوب بخونیم ، لذت ببریم ، بریم که به وصال یار رسیدیم ؟! نه ، اگه این طوری بود چرا بعضی وقتها لذت می بریم ، بعضی وقتها لذت نمی بریم ؟ چرا بینش خط فاصله می افته ؟ چرا مثلاً امروز با یه نمازی خوشحالم ، پنج ساعت بعدش گناه می کنم ؟ بعد از گناه هم کیف می کنم ، می دونم این گناهه ، کیفش هم آنی هست ، بعد از بین می ره ، پدرم رو در می یاره ، وجدانم رو آزرده می کنه ، اما کیف می کنم . معلومه هنوز به لذت عالم مثال نقص وارده . پس این هم عالم وصال نیست وصال در کدوم عالمه ؟

3 ـ  عالم تجرّد و مجرّدات . این عالم از بقیه بالاتر هست .  در این عالم نشئات و لذات نامحدوده . مثالش رو بگم : مثل بهشت ، یه روایت از بهشت گوش کنید و کیف کنید . می خوایم ببینیم در بهشت چه لذت هایی وجود داره ؟ لذتهایی که الان در دنیا داریم ، چند نوع هست :

 1 ـ لذت دیداری : از طریق چشم منظره می بینید ، ( یه چیز خوبی می بینید ) و لذت می برید .

 2 ـ  لذت شنیداری : از طریق گوش ، مطلبی رو می شنوی و لذت می بری ، موسیقی ، آهنگ ، یا کلام و چیزهایی که می شنوی

3 ـ لذت چشایی : با قوه چشایی لذت می بری .

 4 ـ لذت لامسه : از طریق لمس ، لذت می بری

 5 ـ لذت بویایی : از یک بوی خوب لذت می بری .

 6 ـ لذت آمیزش

 بغیر از این شش نوع دیگه ما لذت نداریم . روایت می فرماید : ”  در بهشت ( چون عالم مجرداتِ )یک جرعه آب که می خوری ، همه این لذت ها رو با هم می بری . ” اِه ! داره آب می خوره ، فقط باید لذت چشایی داشته باشه ، می گه : نه در اون زمان لذتها نامحدود هستند ، و در هم ادغام شده اند . با یک جرعه آب  همة لذت ها رو با هم می بری . گویا بهترین چیز رو شنیدی ، بهترین چیز رو دیدی ، بهترین چیز رو خوردی ، بهترین چیز رو لمس کردی ، و تمام لذت هایی که شما در این عالم می بینید ، همه رو با هم با یک جرعه آب بهشتی ، می چشید .

این مثال اون دنیاییش هست ، در این دنیا می گه : وقتی انسان به وصال می رسه این طوری نیست که بگیم وصال یار یه لذت خاصیه ، بقیه لذت ها همه سرجاشه ، نه به وصال یار که می رسی در آنِ واحد همه لذت ها رو با هم می بری . یعنی انسان یک لحظه که با محبوبش خلوت می کنه و با خداش خلوت می کنه توی اون یک لحظه همه لذات رو احساس می کنه برای همینه که دیگه سراغ بقیه لذت ها نمی ره ، مگر منْ بابِ وظیفه . اصلاً سراغ اونها نمی ره . این عالم تجرده ، اون شعری که می گه :

 اگر لذتِ ترک لذت بدانی

دگر لذت نفس لذت نخوانی

 به این عالم بر می گرده . اگر بدونی چه خبره ، که حالا وقتی به عالم وصال رسیدیم در جزئیاتش می گیم : افرادی که واصل هستند دقیقاً چه مطالبی رو احساس می کنند . خُب پس این نکته دوم راجع به عوالم .

از خصوصیات عالم وصال بگیم : در عالم تجرد همه چیز ناب و خالصه خالصه ! ، دقیقه دقیق ، بدون سر سوزن شبهه یا اشکالی ، یکی از اشکالات ما الان اینه که خیلی چیزها برامون شبهه هست ، آقا این درسته ؟ درست نیست ؟ این جوری هست ؟ اون جوری نیست ؟

حضرت آقای جوادی آملی فرمودند : انسان حتی می تونه به مقام عصمت هم برسه این تو عالم تجرده ، یعنی اونجا دیگه شما اشتباه هم نمی کنی . خطا هم نمی کنی ، زندگیت هم درسته ، تو مسائل اجتماعی صاحب رأی هستی ، تو مسائل سیاسی صاحب رأیی ، تو مسائل اقتصادی ، و . . . چون به وصال رسیدی ، تو منبع حقایق هستی ، وقتی انسان به حقیقت می رسه هیچ خلافی و هیچ مجازی نمی تونه فریبش بده . به منبع حقایق که رسیدی همه چیز نابه ، اونجا همه چیز  کاملاً خالصه ، هیچ اشتباهی در کار نیست . و این نابها همین جوری ادامه داره ، تجلیات ناب ، نور ناب ، علم ناب ، قدرت ناب ، درخشندگی ناب ، فروغ ناب ، لذت ناب ، همه چیز ناب هست ، تا انسان در عالم وصال به اون جایی می رسه که دقیقاً فانی در خداوند می شه . اونجا دیگه خودِ خداوند تبارک و تعالی با همون روح قوی خود ، چنان انسان رو در برمی گیره که به قول اون روایت قدسی : ” انسان واصل به جایی می رسه که مانند خداوند وقتی به یه چیزی می گه : بشو ! می شه . ”

یه بنده خدایی از شاگردان حضرت آقای قاضی (ره) نقل می کرد : برای انجام اعمال مسجد سهله رفته بودم ، دیدم آقای قاضی از مسجد اومد بیرون ، تا من رو دید سلام کرد ، منم دستش رو بوسیدم ، ایشون دست من رو گرفت با خودش برد . من با خودم گفتم که من هنوز اعمال مسجد سهله رو انجام ندادم ، روم هم نمی شد به آقای قاضی بگم ، تحمل کردم و رفتم و . . . رسیدیم به یه قبرستان . نشست شروع کرد من رو وعظ کردن . موعظه کرد ، همین طوری که موعظه می کرد ، دیدم یه دونه مار کبری از عقب داره می یاد ، ما هم دیگه حواسمون از موعظه پرت شد . داشتم این مار رو نگاه می کردم . آقای قاضی یه نگاهی به من کردند ببینند من دارم کجا رو نگاه می کنم . مار رو دیدند گفتند : کارت نباشه ، حرف من روگوش بده ! گفتم : چشم ! ولی باز ، همین طوری که گوش می دادم یه نگاهی هم به مار می کردم ، آقای قاضی گفتند : پسرم با من باش ! گفتم : خُب آخه آقا !ماره داره می یاد . گفت : اون کاری به کار ما نداره . با من باش ! می گفت : ماره اومد بغل دست من و آقای قاضی چمبره زد ، آماده برای حمله . گفتم‌ : آقا ما دیگه نیستیم ! اجازه می دید آقا ؟! آقای قاضی یه نگاهی کرد گفت : بشین ! یه نگاهی هم به ماره کرد و گفت : ” مُت بِإذْنِ الله ” مار خشک شد !! گفت : ما حالا همین جوری مونده بودیم ، ماره خشک شده یا داره فیلم بازی می کنه ؟ آقای قاضی صحبت هاشون تموم شد و رفتند . ما هم یه دو سه قدم باهاشون رفتیم . برگشتم ببینم این ماره جدی مرده ؟ حالا جرأت نمی کنم برم جلو ، از دور یه دونه سنگ انداختم دیدم خورد بهش ، افتاد زمین !

این قدرتی که این بزرگان گرفتند مال اینه که به این درجه رسیدند ، این روایتی که الان می خوام بخونم متواتر نقل شده ، یعنی همه علمای شیعه ، همه فلاسفه ، همه کسانی که سالها تو عرفان کار کردند ، و خیلی از علمای عارفِ اهل سنت هم این روایت رو نقل می کنند . خداوند تبارک و تعالی می فرماید :  ” بنده من !  تو عالم ، وقتی به وصال یار رسیدی ، خودت دیگه یاری ، خودت می تونی این کارها رو انجام بدی . ”

در احوالات یکی از بزرگان همین شهر (از شاگردان مرحوم انصاری ) نقل می کنند :  در مسیر اصفهان ـ شیراز ، نزدیکی های اصفهان گازوئیل مینی بوس تموم شد ، اومدن پائین که چکار کنیم ؟ چکار نکنیم ؟ ( نمی دونم حالا توی سرما بوده یا گرما ) همه تو سرشون زدند ، ایشون اومدند ( لباس چندان مرتبی هم نداشت ) ،  گفتش : انشاءالله راه می افته ، رو مینی بوس دست زد  ، گفت : ” من بهت می گم برو اصفهان ! ” همه خندیدند ، به راننده گفت : حالا یه استارت بزن . یه استارت زد ، روشن شد ! گفت : رسیدیم اصفهان ، اولین پمپ بنزین اصفهان خاموش شد ! ....این قدرتها الکی نیست . اینها هست ، انشاءالله که این طوری بشیم ، حداقل تو این همه جمعیت ، تو این دهه ای که همه می یان ، یکی شون به اینجا برسه





 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 208 بازدید
    بازدید دیروز: 44
    کل بازدیدها: 698046 بازدید
  • ?پیوندهای روزانه
  • درباره من
  • فهرست موضوعی یادداشت ها
  • مطالب بایگانی شده
  • موضوع درباره امام زمان
    رضایت از خدا و از زندگی
    شرح دعای صحیفه
    شهدا از دیدگاههای مختلف
    امام سجاد و سختیهای بزرگ
    امام سجاد و جدش رسول الله
    امام سجاد و پناه به خدا
    امام سجاد و روز شب
    امام سجاد و فرشتگان
    حکایات هاشمی نژاد-400حکایت
    حکایات فاطمی نیا-100 حکایت
    حکایات استاد دانشمند-120 حکایت
    حکایات شیخ احمدکافی_60حکایت
    حکایات انصاریان_120حکایت
    حکایات مرحوم فلسفی_ 45حکایت
    حکایات شهید دستغیب_ 50 حکایت
    متن حکایات علامه حلی_10حکایت
    متن6حکایت از شیخ صدوق
    متن حکایاتی از شیخ عباس قمی_ره
    متن حکایات شیخ مرتضی انصاری
    وصال یار(1)
    وصال یار(3)
    وصال یار(2)
    وصال یار(4)
    وصال یار (5)
    وصال یار (6)
    یقین و محبت (1)
    یقین و محبت(2)
    یقین و محبت (3)
    یقین و محبت (4)
    هیئت علیه هیئت
    ملکوت انسان (1؛2؛3)
    مکتب عشق
    آسمانی شدن
    جهاد علمی
    توبه
    اخلاق کریمان
    موفقیت و سعادت
    متفرقه ها-مهم
    دید ما نسبت به مردم
    عمل به فرهنگ شهادت
    لینک ارگانهای مختلف و مراکز گوناگون
    هر چه می خواهد دل تنگت بپرس
    دانلود شبهات وهابیت و مسائل مربوطه
    فتاوای خنده دار و مستند وهابیها
    حکایت مختلف شخصیه دیدن داره ها
    تصاویر موضوعی
    افتخار خدمت به مردم(1؛2؛3)
    حرف حساب اینجاست...
    دانلود سخنرانی های حضرت امام خمینی
    منبر های آقای فاطمی نیاء-72 منبر
    منبر های آقای دانشمند
    منبر آقاتهرانی
    منبر آقای صدیقی
    منبر علامه مصباح یزدی
    منبر مرحوم فلسفی
    منبر مرحوم کافی
    منبر استاد مردانی
    منبر حجه الاسلام هاشمی نژاد
    پیرامون امام زمان-آیه الله ناصری
    طب قرانی-استاد خدادادی
    طب اسلامی -دکتر روازاده
    شخصی هاش این توست
    اخلاق(آقا تهرانی)
    شیعه...
    عکسها به سلیقه من...
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  • لوگوی دوستان من
  • آهنگ وبلاگ من
  •